نصب | +۱ هزار |
از ۲۱ رأی | ۴.۴ |
دستهبندی | سرگرمی |
حجم | ۹ مگابایت |
آخرین بروزرسانی | ۱۶ شهریور ۱۴۰۲ |
نصب | +۱ هزار |
از ۲۱ رأی | ۴.۴ |
دستهبندی | سرگرمی |
حجم | ۹ مگابایت |
آخرین بروزرسانی | ۱۶ شهریور ۱۴۰۲ |
اوستا بدیر ۱۵سال بخاطر دعوای خونی تو حبس بوده، بعد آزادی برمیگرده بالا سر خونه زندگیش و میخواد مجدد کارگاهشو راه اندازی کنه. اوستا بدیر یه دختر داره به اسم زلفا ( ملقب به کبوتر داره باستان شناسی میخونه تو موزه استخدام میشه، همونجا با کنعان آشنا میشه وقتی داشت جلوی تابلوی دخترک کولی با خودش حرفای مصاحبه اش رو مرور میکرد همدیگه رو میبینن)، فرزند دوم اوستا بدیر مسلم هست که دختر کوچیک خاندان جبران اوعلو (نفیسه) رو دوست داره و میخواد با نفیسه فرار کنن و ازدواج کنن. برادر بدیر، خائنه و با جلیل (قمارباز مال باخته) که برادرزن مقتوله دست به یکی کردن و قتل کار اونا بوده ولی کسی نمیدونه…