نصب | +۵۰ هزار |
از ۶۳۱ رأی | ۴.۳ |
دستهبندی | کتابها و مطبوعات |
حجم | ۳ مگابایت |
آخرین بروزرسانی | ۹ دی ۱۳۹۴ |
نصب | +۵۰ هزار |
از ۶۳۱ رأی | ۴.۳ |
دستهبندی | کتابها و مطبوعات |
حجم | ۳ مگابایت |
آخرین بروزرسانی | ۹ دی ۱۳۹۴ |
خلاصه داستان :
فریادش تمام اتاق رو گرفت. صداش پیچید و پیچید و پیچید و مثل یه سیلی محکم خورد به گونه ام.
متعجب نگاهش کردم، ناباور. خون توی رگ هام منجمد شده بود. فریادش همراه شد با پرت شدن گلدان بلوری که تکه تکه شد و هر تکه اش با صدا به گوشه ای افتاد. صورتش قرمز بود.
ـ تو … تو چی کار کردی؟ خیانت؟! خیانت به من؟! من چه اشتباهی مرتکب شده بودم؟
سرش رو خم کرد. مرد عصبانی رو به روی من حالا سرش رو خم کرده بود و سعی داشت اشکی که داشت از چشماش می ریخت رو پس بزنه.
ـ جز عاشقت بودن، جز پرستیدنت؟
این جمله رو گفت و به سمتم حمله کرد.
امیدورام از خوندنش لذت ببرید... نظر یادتون نره
تبلیغات موجود در برنامه جهت دست یابی شما به برنامه های مناسب قرار داده شده اند... در صورت تمایل بر روی ان ها کلیک کنید.