نصب | +۲۰ هزار |
از ۱،۷۷۴ رأی | ۴.۸ |
دستهبندی | مذهبی |
حجم | ۶ مگابایت |
آخرین بروزرسانی | ۲۱ فروردین ۱۴۰۱ |
نصب | +۲۰ هزار |
از ۱،۷۷۴ رأی | ۴.۸ |
دستهبندی | مذهبی |
حجم | ۶ مگابایت |
آخرین بروزرسانی | ۲۱ فروردین ۱۴۰۱ |
دلیل نامگذاری دعای مشلول چیست و چه خواصی دارد ؟
در کتاب مفاتیح الجنان دعاها، اعمال و اذکار بسیار جمع آوری شده است که هر کدام سندیت دارند، اما برخی از آنها بسیار معروف ترند.دعای مشلول یکی از ادعیه معروف و مهم در مفاتیح است. هنگامی ناامیدی و داشتن حاجت مهم، خواندن دعای مشلول که از حضرت علی(ع) نقل شده است، بسیار موثر می باشد. در این بخش از نمناک با این دعای پر فضیلت بیشتر آشنا می شوید.
علت نامگذاری دعای مشلول
درباره راز علت نامگذاری دعای مشلول، امام حسین علیه السلام می فرماید:در یک شب تاریک با پدر خود مشغول طواف خانه خدا بودیم و اطراف خانه خدا در خلوت و سکوت بود و همه زائرین به خواب رفته بودند که ناگهان صدای سوزناک ناله ای به گوش ما رسید.یک نفر به سوی درگاه خدا رو آورده و با سوز و گداز جانسوزی اشک می ریزد.
پدرم رو به من فرمودند: ای حسین! آیا صدای ناله های گناهکاری که به سمت درگاه خداوند پناه آورده است و با دلی شکسته اشک ندامت می ریزد را میشنوی؟ برو به سراغش و پیدایش کن و سپس با خود نزد من بیاور.
امام حسین علیه السلام می فرماید: اطراف خانه خدا را در آن شب تیره و تار گشتم و آن شخص را در بین رکن و مقام در حالی که نماز میخواند یافتم.
سلامی عرض کردم و گفتم: ای بنده نادم! پدرم امیرالمومنین تو را خواسته است. با عجله نمازش را به اتمام رساند. او را در نزد پدرم حاضر کردم.
امیرالمومنین جوانی زیبا با جامه ای تمیز به تن دید و فرمود: تو کیستی ای جوان؟
جوان پاسخ داد: من یک عرب هستم
حضرت سوال کرد: به چه دلیل با آهی جانگداز و دردمند اشک میریختی؟
جوان پاسخ داد: یا امیرالمومنین! ای حضرت به علت نافرمانی از پدرم گرفتار نفرین او در زندگی ام شده ام زندگی ام ویران شده است نفرین پدرم سلامتی ام را از من گرفته است.
حضرت فرمود: داستان تو چیست؟
- من جوانی بودم که همیشه بی بند و باری در زندگی ام نمایان بود و آلوده به گناه و معصیت بودم هیچ ترسی از خدا و حکمتش نداشتم. پدر پیر و مهربانی داشتم که همیشه با مهربانی مرا پند و اندرز می داد اما من هیچ زمان به نصیحت هایش گوش فرا ندادم.
هر زمان که اقدام به نصیحت من می کرد با حرفهای ناپسند آزرده خاطرش می کردم و بعضی اوقات او را کتک می زدم. روزی از روزها در یک محلی مقداری پول بود که تصمیم گرفتم بروم و آن پول را از آنجا بردارم و خرج خود کنم اما پدرم مانع این کار من شد اما من دستش را گرفتم و او را به شدت به زمین کوبیدم پدرم دستهای خود را روی زانوهایش قرار داد تا برخیزد اما به قدری درد و کوفتگی داشت که نتوانست از جایش بلند شود.
همه پول ها را برداشته و به کار خود ادامه دادم در همان حین صدای قسم خوردنش به گوشم رسید و به خدا سوگند می خورد که به خانه خدا رفته و من را نفرین میکند.
خودم شاهد بودم که چندین روز روزه گرفت و نماز های فراوانی به جا آورد و پس از آن باروبندیل سفر را مهیا کرد و به سمت خانه خدا به راه افتاد و خود را تا به اینجا رساند. پس از اینکه طواف کعبه را انجام داد دست خود را بر پرده کعبه رساند و با یک دل شکسته و آهی سوزناک مرا ناله و نفرین کرد.
به خداوندی خدا قسم! هنوز نفرینش تمام نشده بود که دچار بدبختی و درماندگی شدم و سلامتی ام از بین رفت. و در همان حال که جوان تعریف می کرد پیراهن خود را کنار کشید و به ما نشان داد که یک طرف بدنش فلج شده است.
وی به سخنان خود ادامه داد و گفت: بعد از این اتفاق از کارها و رفتارهای خود بشدت نادم هستم پیش پدرم برای عذرخواهی حاضر شدم اما او قبول نکرد و به سمت خانه خود حرکت کرد.
به مدت سه سال با همین وضعیت به زندگی خود ادامه دادند تا اینکه سال سوم موسم درخواست حج کردم تا به خانه خدا رفته و در محلی که مرا نفرین کرده است دعای خیر برایم بکند. پدرم لطف کرد و پذیرفت.
به سمت مکه به راه افتادیم تا اینکه در یک شب تاریک به بیابان سیاه رسیدیم به ناگاه از کنار جاده پرنده ای پرواز کرد و به خاطر صدای بال و پر او و رمیدن شتر ، پدرم از روی شتر به زمین افتاد.
همین که پدرم روی سنگ ها افتاد در همان لحظه جان به جان آفرین تسلیم گفت پیکر او را در همانجا دفن کرده و آمدم. خودم به این موضوع واقف هستم که تمام درماندگی و بدبختی من به علت نارضایتی و نفرین پدرم است.
حضرت امیرالمومنین بعد از اینکه داستان دردناک و غم انگیز جوان را شنید فرمود:حالا دیگر یاری گر تو فرا رسیده است ست من آن دعای پرفضیلت ای را که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من تعلیم داده است را به تو می آموزم و بدان هر آنکه این دعا را که اسم اعظم الهی در آن جای دارد بخواند تمام دعا هایش از طرف خداوند به اجابت می رسد و فقر ، درد ، بیچارگی ، مرض و غم از زندگی او ریشه کن شده و معصیت هایش بخشیده میشود.
سپس حضرت فرمود:این دعا را در دهمین شب ذی حجه بخوان و سحرگاه به نزد من بازگرد تا تو را ملاقاتی کنم.
امام حسین می فرماید:جوان نسخه خود را از پدرم گرفت و راهی شد. سپس در روز دهم ماه ذی حجه با خوشحالی هرچه تمام به نزد ما بازگشت و ما مشاهده کردیم سلامتی او به دست آمده است.
جوان ادامه داد:قسم به خدا اسم اعظم الهی درون این دعا است. به خداوندی خدا سوگند حاجتم برآورده و دعاهایم مستجاب شدند.
حضرت علی علیه السلام از جوان درخواست کرد که برایشان توضیح دهد که چگونه شفا یافته است.
جوان تعریف کرد: در شب دهم که جملگی در خواب بودند و سکوت و سیاهی شب همه جا را فرا گرفته بود آن دعا را در دست خود گرفته ام و به درگاه پروردگار ناله کردم و اشک ریختم. همین که چشم هایم برای بار دوم به خواب رفت آواز خوشی در گوشم پیچید ای جوان! کافی هست.
تو خدا را به اسم اعظمش سوگند دادی و حاجت روا شدی. پس از چند لحظه چشمانم به خواب رفت و رسول خدا به خوابم آمدند و دست مبارکشان را بر اندامم کشیدند و فرمودند:تو به خاطر اسم اعظم الهی به سلامت زندگی کن و بعد من از خواب بیدار شدم و خود را در کمال ناباوری سالم دیدم.(بحارالانوار ج92 ص282)
و آن دعای پرفضیلت این دعا مشلول است:
بخش اعظم این دعا شامل اسماء حُسنای خداوند است و تکیه اصلی این دعا، مناجات با خدا و توسل به او از طریق اسما و صفاتش می باشد. در پایان با قسم دادن حق تعالی به برخی نامهایش و ذکر آیاتی از قرآن، حاجات شخص از او درخواست می شود و با صلوات بر محمد و آل محمد دعا به پایان می رسد. امام علی (ع) فرمود در این دعا اسم اعظم وجود دارد و در روایت بیان شده که نباید این دعا را بدون وضو خواند.