نصب | +۱۰ |
From ۰ Rates | 0 |
Category | کتابها و مطبوعات |
Size | ۲۱ مگابایت |
Last Update | ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ |
نصب | +۱۰ |
From ۰ Rates | 0 |
Category | کتابها و مطبوعات |
Size | ۲۱ مگابایت |
Last Update | ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ |
مقاومت یک زن را نشان می دهد که در دفاع از خود یک نظامی بعثی را کشته و نظامی دیگر را به اسارات در آورده است.
شب آرام آرام از راه می رسید. همه کنار هم، پشت صخره ها کز کرده بودیم. کسی نای حرف زدن نداشت. نمی دانستیم قرار است چه بلایی سرمان بیاید. علیمردان، دایی ام، پدرم و تعدادی از مردها هنوز با ما بودند. آن ها هم آرام و قرار نداشتند. می خواستند برگردند ده. عده ای از زن ها نگذاشتند. با یک دنیا ترس می گفتند: «اقل کم شما بمانید. ما اینجا تنها هستیم. اگر یکهو عراقی ها تا اینجا جلو بیایند، دست تنها چه کنیم؟
در دل شب، صدای زنجیر تانک ها و انفجار توپ و خمپاره لحظه ای قطع نمی شد. از سمت گیلان غرب هم نیروهای خودمان به طرف گورسفید توپ و بمب پرتاب می کردند. آوه زین و گورسفید، شده بود خط مقدم جبهه!...