بارانی تر از باران: زندگی ام را باختم به چه قیمتی؟؟؟ عشقه به تو؟؟؟ یا یک غرور تلخ؟؟؟ بودی وقتی در شب هایم... مدام مثل دیوانه ها صدایت میزدم و دریغ از یک(جانم) از جانب تو بودم؟ کجا بودی وقتی در همه حال تو را میطلبیدم(خنده،گریه،عزا و.....) یا بمان تا قانع شوم... یا دعا کن بمیرم راحت شوم... عشق تو تلخ است... تلخ تر از قهوه ی کافه چی! محبوب من این را بدان من اینجا.... تو را میخوانم... صدایت میزنم... محتاجت هستم... ولی تو دریغ میکنی خودت را از من.... و من میسوزم در اعماق فاصله ها... من دختر باران نامم... دختری یخ زده از تبار بهمن و اسفند.... میبارم و نمیبینی..... تبخیر میشوم و به رویت نمی اوری! این انصاف نیست مرد من.... اری من بارانم... یعنی باید گفت:(باران بودم) ولی با تو ... از خودم هم بارانی تر شدم... پس سر دفتر قصه ام را مینویسم: (بارانی تر از باران......)